دوره اول:قرون 15 و 16 ميلادي: در اين دوره به صاحبان پروژههاي بزرگ كه مسئوليت اجرايي اين پروژهها همانند ساخت كليسا، قلعه ها، تأسيسات نظامي و .... از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد، كارآفرين اطلاق ميشد، در تعاريف اين دوره، پذيرش مخاطره لحاظ نشده است . دوره دوم ( قرن 17 ميلادي): اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به كارآفريني اضافه شد كارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي ميباشد .
دوره سوم( قرون 18و 19 ميلادي): در اين دوره كارآفرين فردي است كه مخاطره ميكند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين ميكند. بين كارآفرين و تأمين كننده سرمايه (سرمايهگذار) و مدير كسب و كار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد .
دوره چهارم ( دهههاي مياني قرن بيستم ميلادي): در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يك جزء اصلي به تعاريف كارآفريني اضافه شده است .
دوره پنجم(دوران معاصر از اواخر دهه 1970 تاكنون ): در اين دوره همزمان با موج ايجاد كسب وکار و روند كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين سازوكار، توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به كارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نمودهاند.
سه موج وسيع در جلو راندن موضوع کارآفريني
تا دهه 1980 سه موج وسيع ، موضوع كارآفريني را به جلو رانده است :
موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار كتابهاي زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها، چگونگي ايجاد كسب و كار شخصي و شيوههاي سريع پولدار شدن ميباشد. اين موج از اواسط دهه 1950 شروع ميشود .
موج دوم: اين موج كه شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههاي آموزش كارآفريني در حوزههاي مهندسي و بازرگاني است كه در حال حاضر اين حوزهها به ساير رشتهها نيز تسري يافته است .
موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه كارآفريني و بنگاههاي كوچك، تشويق رشد شركتهاي كوچك و انجام تحقيقات در خصوص نوآوريهاي صنعتي ميشود كه از اواخر دهه 1970 آغاز شده است .
سابقه كارآفريني در ايران:
عليرغم اينكه در كشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع كارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 اين موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در كشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به كارآفريني نشده بود . حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعا ليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشكل بيكاري و پيشبيني حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد كه در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه كارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه كارآفريني در سطح وزارتخانههاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، جهاد كشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليتهاي آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه كارآفريني كه ترجمهاي از كلمه Entrepreneurship است، موجب گرديده است كه معني ايجاد كار و يا اشتغالزايي از اين واژه برداشت شود. در حاليكه كارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغالزايي است . اين برداشت نا صحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعه آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامهها و سخنرانيهاي مسئولان در اين خصوص ، صرفاً جنبه اشتغالزايي براي آن در نظر گرفته شود . در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند : بارورشدن خلاقيتها ، ترغيب به نوآوري و توسعه آن ، افزايش اعتماد به نفس ، ايجاد و توسعه تکنولوژي ، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبه اشتغالزايي آن توجعه شود ، از ساير پيامدهاي آن بي بهره خواهيم ماند.
سابقه کارآفريني در دانشگاههاي کشور
در کشور ما در چند ساله اخير به موضوع کارآفريني توجه شده و قبل از آن، به جز چند مورد خاص، تقريباً سابقهاي در زمينه فعاليت در خصوص آن وجود نداشته است .متأسفانه عده زيادي از مسوولين، مردم و حتي تحصيلکردهها و اساتيد دانشگاهي برداشت و تلقي غلط از کارآفريني دارند، زيرا اين واژه که ترجمه اغوا کنندهاي ازکلمه Entrepreneurship است را به معني ايجاد کار يا اشتغالزايي ميدانند. در حاليکه کارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از برداشت فوق از اين کلمه است. اين برداشت ناصحيح از کارآفريني و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه (بخصوص در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعه آن اتخاذ شده و نيز برنامههاي تدوين شده ، بخشنامهها و سخنرانيهاي مسوولان در اين خصوص، صرفاً جنبه اشتغالآفريني براي آن در نظر گرفته شود. حتي در دانشگاههاي کشور که ميبايست در زمينه توسعه کارآفريني به مفهوم واقعي آن و جهت دهي مناسب ديدگاهها و برداشتها از اين موضوع پيشتاز باشند نيز متأسفانه اين معضل به شکل ناخوشايندي وجود دارد.
شرايط اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و فرهگي کشور در سالهاي اخير موجب گرديده که در برنامه سوم توسعه ، به کارآفريني ، خصوصاً در ابعاد پژوهشي و آموزش و پرورش کارآفرينان توجه شود و اعتباراتي نيز در اين راستا پيش بيني گردد. علاوه بر آن منابع اعتباري براي پژوهش ، اشاعه فرهنگ کارآفريني و نيز برنامهريزي و حمايت از کارآفرينان توسط دستگاههاي اجرايي مختلف(ستادي ، صنعتي،کشاورزي و ...) در نظر گرفته شده است .
براساس برنامه سوم توسعه ، طرحي تحت عنوان " طرح توسعه کارآفريني در دانشگاههاي کشور " که به اختصار "کاراد " نام گرفت، تدوين واجراي آن با نظر سازمان مديريت و برنامهريزي و وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در12 دانشگاه کشور شروع و مسووليت پيگيري اجرا و امور ستادي آن از سوي وزارت علوم در اواخر سال 1379 به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار گرديد.
نظرات شما عزیزان: